مفهوم« انتظار» در گفتمان انقلاب اسلامی
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۴۷۳۰۸
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر گفت: «انتظار» و مهدویّت و انتظار ظهور امام عصر یکی از مفاهیم کلیدی انقلاب اسلامی است. در گفتمان انقلاب اسلامی اگر بخواهیم دو مفهوم بسیار مهم را ذکر کنیم؛ یکی«حماسۀ عاشورا» است و یکی هم «انتظار فرج».
به گزارش خبرگزاری شبستان از استان قم به نقل از روابط عمومی موسسه طلوع مهر، دوازدهمین جلسه از نهمین دورۀ کرسیهای آزاداندیشی با عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی» به همت مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر در دانشگاه طلوع مهر قم برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا در این نشست گفت: در جلسات گذشته شاخصه های «اسلام ناب» به عنوان نقطه کانونی و دال مرکزی «گفتمان انقلاب اسلامی» و دال های شناور آن ازقبیل«آزادی»، «عدالت»، «اخلاق»، «معنویّت»،«عزّت»،«تقوای سیاسی» و«عقلانیّت» را بحث کردیم و در این نشست راجع به یک مفهوم دیگری صحبت می کنیم و آن دال شناور«انتظار» است.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر گفت: «انتظار» و مهدویت و انتظار ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یکی از مفاهیم کلیدی انقلاب اسلامی است. در گفتمان انقلاب اسلامی اگر بخواهیم دو مفهوم بسیار مهم را ذکر کنیم؛ یکی«حماسۀ عاشورا» است و یکی هم «انتظار فرج». این دو مفهوم هم بسیار نقش آفرین بودند و هم در آینده پژوهی انقلاب بسیار تأثیرگذار هستند.
استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: «انتظار» به این معناست که ما راضی به وضع موجود نیستیم و منتظر یک آینده ای هستیم، آینده ای مطلوب و آرمانی که بهتر از وضع موجود است. در هر شرایطی که باشیم، آن آینده بسیار مهم، تأثیرگذار و موتور محرکه و پیشران حرکت ما به سمت آینده است.
وی افزود: «انتظار» یعنی اینکه تا زمانی که به آینده مطلوب نرسیدیم در انتظارش هستیم. «انتظار»؛ تأثیرگذار، مثبت و حرکت بخش است. «انتظار» این نیست که بگوییم اگر وضع موجود خوب نیست، آیندۀ خوب می آید، پس استراحت کنیم. چنین مفهومی در انتظار و در ادبیات انقلاب اسلامی وجود ندارد.
استاد مهاجرنیا سپس گفت: تعریفی که امام راحل از «انتظار» داشتند این است که ما نسبت به آینده امیدوار هستیم و همانند یک مسافری هستیم که دائماً در حال حرکتیم و این نگاه به آینده باعث می شود که ما امید قطعی به وقوع آینده مطلوب داریم. این انتظار به ما حرکت و امید می دهد و ما را در مسیر جهاد، حرکت و شهادت هدایت می کند.
استاد فلسفه سیاسی حوزه و دانشگاه بیان داشت: دراوایل انقلاب در خصوص «منتظر» برخی این تفسیر را داشتند که روایت تصریح دارد که امام زمان(عج) وقتی ظهور می کنند که جهان پُر از فساد شود، بنابراین ما نباید تلاش کنیم که فساد را برداریم چون ظهور به تأخیر می افتد، پس بگذاریم فساد زیاد شود بلکه کمک کنیم به فراگیری فساد که امام زودتر ظهور کنند.
وی افزود: حتی نظر برخی در دوران انقلاب نسبت به مبارزه منفی بود. مخالف انقلاب و مبارزه بودند، بعضی از اینها امر به معروف و نهی از منکر را تعطیل کرده بودند و بعد از انقلاب یک عده از اینها تبلیغ نمی رفتند و می گفتند اگر ما تبلیغ برویم و دین را آموزش بدهیم، اینها باعث می شود جامعه اصلاح شود و ظهور امام زمان(عج) تأخیر می افتد.
وی افزود: انقلاب ضمن اینکه معنای درستی به «انتظار» داد، برای آن ارکانی تعریف کرد و گفت انتظار چهار رکن دارد و برای همه این چهار رکن اش هم وظیفه تعیین کرد، یک رکنش شرایطی است که ما در آن زندگی می کنیم، حالا یک وقت زمان شاه بود یک وقت در جمهوری اسلامی است. در شرایط طاغوت ما یک سری وظایف برایمان تعریف شده بود، وظیفه مبارزه داشتیم و وظیفه های دیگر که وظایف سنگینی هم بود.
استاد مهاجرنیا ادامه داد: در جمهوری اسلامی هم یک سری شرایط داریم، جامعه اسلامی است، حکومت اسلامی است، فضا برای کار کردن بهتر از آن زمان است، وظیفه هم سنگین تر می شود، وظیفه هم عوض شده، فضا آماده است که برای ظهور کار کنیم. بنابراین شرایط جدیدی برای انتظار تعریف شده است .
وی سپس گفت: رکن بعدی انتظار وضع مطلوبی است که برای ما ترسیم شده، در انقلاب اسلامی ادبیات انتظار امام زمان(ع) خیلی عوض شد، ما روایات زیادی مربوط به مهدویت و ظهور داریم از جمله روایتی که پیامبر اسلام(ص) فرمودند بالاترین عمل انتظار فرج است، یعنی بالاتر از نماز، بالاتر از روزه، بالاتر از همۀ اعمال عبادی انتظار فرج است، اطلاقش این را می رساند.
استاد مهاجرنیا افزود: رکن سوم برای انتظار، اعتقاد به تحقق قطعی آن است، راجع به آینده پژوهی قبلاً ما این بحث را داشتیم که برای آینده، با همه ی برنامه ریزی که می کنیم، تحققش باز هم قطعی نیست ممکن است اتفاق بیافتد ممکن است نشود، لذا آینده ها همیشه محتملند، ما آینده قطعی الوقوع نداریم. اما در مقولۀ مهدویت و آینده پژوهی که با مهدویت گره بخورد، آینده را قطعی می کند.
وی بیان کرد: اصلاً در گذشته بعضی علماء فتوا دادند، خمس و زکات را یک جا مخفی کنید که آقا خودش آمد به او تحویل بدهید اینقدر امیدوار بودند که امام زمان (عج)زود می آیند، بسیاری از علما می گویند نماز جمعه واجب نیست چون باید امام زمان(عج) بیایند و امام جمعه بشوند یعنی وجوب نماز جمعه را به حضور امام معلق می کردند.
وی افزود: بعضی از علماء نماز جمعه را در زمان غیبت واجب می دانند ولی حکومت اسلامی را واجب نمی دانند یا جهاد ابتدائی را در زمان غیبت پذیرفته اند ولی ضرورت حکومت اسلامی را نپذیرفته اند که از آنها باید سوال کرد اگر حکومت نباشد چه کسی باید اینها را اجرا کند؟
استاد مهاجرنیا با اشاره به اینکه امام راحل فرمود: امام عادلی که در این روایات گفته یعنی حاکم عادل نه شخص امام معصوم(ع) و امام زمان(عج) افزود: انقلاب اسلامی این عقلانیّت را ایجاد کرد، تعارض ها را برداشت و گفت دین چهار رکن دارد وضع موجود، وضع مطلوب، اعتقاد قلبی به وقوع و محرک دائمی. انسانِ منتظر؛ یک انسان معتقد، انقلابی مبارز و نقش آفرینِ مجاهدی است که به سمت انتظار دائماً در حال حرکت است.
وی افزود: انقلاب اسلامی این را مطرح کرد که همه ائمه ما دنبال آینده سازی، تاریخ سازی و حرکت و اصلاح و حکومت بودند، منتها برای بعضی ها شرایط ایجاد نشد و عملاً اتفاق نیفتاد. بنابراین امام زمان(عج) ادامۀ همان امامت است و درهمان پارادایم و در همان چارچوب تعریف می شود. انقلاب اسلامی این اندیشه را احیاء کرد که امام زمان(عج) در عینیّت جامعه حضور دارد ولو پشت پرده. نقش آفرین است مثل خورشیدِ پشت ابر.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: امام راحل در سخنرانی خود منتظران مهدویت را به چنددسته تقسیم کرد و مصداق هم برایشان آورد. در واقع انقلاب اسلامی این دسته بندی ها را ایجاد کرد، امام فرمودند یک عده ای انتظار فرج را در حدّ دعا می دانستند، دعای فرج را می خواندند، امام می گوید این ها آدم های خوبی هم بودند و بعضی هایشان اعتقاد به امر به معروف و نهی از منکر داشتند منتها در همین حدّ بودند که دعا کنیم، اما دیگر اهل مبارزه و جهاد و قیام نبودند.
دسته دوم کسانی که انتظار فرج را در حدّ تکلیف شخصی و فردی می دیدند و می گفتند ما وظیفه ای نداریم، اصلاح جامعه وظیفه ما نیست و دنبال این بودند که ارتباط معنوی با امام زمان(عج) پیدا کنند و تلاش می کردند بتوانند به ملاقات حضرت برسند.
استاد مهاجرنیا گفت: یک دسته دیگری را امام اسم می برد می گوید اینها اعتقاد به تفسیر روایاتی داشتند که جهان باید پر از ظلم و جور شود، تا امام زمان بیاید و دسته دیگری با همین اعتقاد منتها می گویند خودمان را هم اصلاح کنیم. دسته پنجم کسانی هستند که روایات مربوط به امام زمان(عج) را مخصوصاً در بخش سیاست، تفسیر به رأی کردند.
وی افزود: امام تصریح می کنند که قیام برای تشکیل حکومت و تشکیل نظام اسلامی اولاً جزء اوجب واجبات است بعد می گویند اگر حکومت اسلامی ایجاد نشود، معنایش چیست؟ یعنی جامعه یا هرج و مرج باشد یا در دست کُفر باشد. امام راحل صریحاً می گوید، انقلاب اسلامی مقدمه ظهور است، یعنی یکی از مهمترین دال های شناور انقلاب اسلامی «انتظار» است.
استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: برای این کار امام در عمل چند کار اساسی انجام می دهد. اولین کار امام این است که از آموزه های دینی خرافه زدایی می کند و کار بعدی احیاء و بازخوانی ادبیات فرج است و به روز رسانی و تفسیر مثبتی از روایات انتظار فرج. این کار بسیار بزرگی است، انقلاب و امام در این زمینه واقعاً شاهکار کردند.
وی افزود: کار بعدی که امام در عمل انجام داد، اقدام به انقلاب اسلامی بود، اقدام به تشکیل حکومت اسلامی بود که در واقع مهر باطلی برای همه آن دیدگاه هایی بود که در این زمینه مطرح شد. لذا این سه گام جدّی را امام برداشت و بعد از انقلاب هم در شرایطی که ایجاد شد ادبیات انتظار تفسیر جدید خود را کاملاً درجامعه پیدا کرد.
استاد مهاجرنیا ادامه داد: یکی دیگر از کارها حل تعارضات و تزاحماتی است که در روایات بود و امام آن حل کرد. در تعابیر امام راحل هست که فساد و ظلمی که در روایات آمده اینها شرط ظهور نیست، در روایت آمده که او می آید جهان را پر از عدل و داد کند، یعنی شرط ظهور این نیست که باید جهان پر از ظلم و جور شود، امام گفتند اینها از نشانه های ظهور است نه از شرایط ظهور.
وی افزود: مگر آیه قرآن نمی فرماید که «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» اراده انسان ها تأثیرگذار است و اراده انسانهاست که تحول ایجاد می کند، اینها که با آن روایتی که می گوید«بعد ما ملأت ظلماً و جوراً» یعنی معلق ساختن ظهور به این ظلم و جور با این آیات قرآن هم خوانی ندارد.
وی افزود: امام راحل فرمود: که انقلاب اسلامی مقدمه ظهور است، اصلاً ما داریم انقلاب می کنیم که شرایط ظهور را فراهم کنیم، آن موقع کج فکرانی می گویند ما جهان راخراب کنیم، فساد کنیم، ظلم کنیم تا امام زمان(عج) بیایند. بیایند چکار کنند؟ یعنی همان کاری که ما خرابش کردیم را درست کنند؟ این حماقت است. این خلاف عقل است.
استاد مهاجرنیا سپس گفت: امام راحل، ولایت فقیه را دقیقاً در همین مقطع عصر غیبت ذیل انتظار فرج تعریف کردند، یعنی حکومت اسلامی هم برای مقدمه آن قیام نهایی و هم برای سامان دادن به زندگی مسلمانان در عصر غیبت ضروری است. این نگاه به مقوله انتظار از مفاهیم بسیار اساسی است .
وی در پایان گفت: اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی به ما می گوید که یکی از مفاهیمی که اسلام ناب را زنده کرد وگفتمان انقلاب اسلامی را اشراب کرد و به آن معنویت داد و به روز رسانی اش کرد، تفسیری است که از «انتظار و مهدویت» در انقلاب صورت گرفت. با این تفسیر ما با نگاهی امیدوارانه به آینده در انتظار فرج و گشایش و ظهوری هستیم که جهان را پُر از عدل و دادکند.
پایان پیام/78منبع: شبستان
کلیدواژه: گفتمان انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی حوزه و دانشگاه حکومت اسلامی امام زمان عج انتظار فرج وضع موجود امام راحل طلوع مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۴۷۳۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا امام صادق (ع) فقط گوشهای مینشست و درس میداد؟
به گزارش«مبلغ» به نقل از سایت KHAMENEI.IR، حجتالاسلام والمسلمین محمد مهدی طباخیان، کارشناس تاریخ اسلام، به بررسی سیره سیاسی و فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) پرداخته است.
این گفتار برگرفته از نشست علمی با موضوع «بازخوانی حیات سیاسی اجتماعی امام صادق علیه السلام از دیدگاه آیتالله خامنهای» است که به همت موسسه فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی برگزار شد.
نسبت به سیره سیاسی اجتماعی امام صادق علیهالسلام، واقعیت امر آنچه که دغدغه هر سیرهپژوه و مورخ شیعه منصفی باید باشد، این است که وقتی که ما به سیرهپژوهان و سیرهپژوهی در فضای گفتمانی شیعه نگاه میکنیم، بهخصوص از عصری که نوشتنهای به زبان غیرعربی مرسوم میگردد و برخی مصنفان ما دست به قلم میشوند و سیرهپژوهی مینمایند و برای افکار عمومی مینویسند، ما دچار یک بحران جدی هستیم و آن بحران این است که متأسفانه به سیره اجتماعی اهلبیت علیهمالسلام، کمتر پرداخته میشود و آنچه که بیشتر مدنظر هم نویسندگان و مخاطبان قرار میگیرد، وجوه فردی حیات اهلبیت علیهمالسلام است و ما هر امامی را در یک قاب و تصویر خاصی میبینیم و ملاحظه میکنیم.
فقدان خیلی جدی در این مسئله احساس مینمائیم، تا بدانجا که گاهی اوقات اگر بنا داشته باشیم درباره امام صادق علیهالسلام حرف بزنیم، بهعنوان امامی که توقع میرود بعد از حضرت امیر علیهالسلام بیشترین گفتوگوها را ما نسبت به امام صادق علیهالسلام در فضای گفتمانی شیعه داشته باشیم. ممکن است تصور شود، امام دوم باید سیدالشهداء علیهالسلام باشند، ولی اگر مقتلالحسین علیهالسلام را کنار بگذاریم، نسبت به عموم حیات امام حسین علیهالسلام، ما آنچنان اطلاعات و دادههای گستردهای به اندازه حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام نداریم.
* ضرورت توجه به رفتارهای فرهنگی امام صادق (علیهالسّلام)
درد اینجاست زمانیکه بنا داریم از شخصیت امام صادق علیهالسلام گفتوگو کنیم، گفتوگوهای ما صرفاً گونهای میشود که مخاطب احساس میکند با یک آخوند مسئلهگو یا یک رتبه بالاتر، یک فقیه صاحبدرس و یا یک رتبه بالاتر یک مفتی در تراز مفتیان عصر خودش مواجه است. بیشتر شأن را به آن سمت میبریم و پرداختهای ما به آن شکل میشود و امام صادق علیهالسلام در آن قاب و زاویه میبینیم. چون بحث بنده به انقلاب فکری و فرهنگی امام مرتبط است و طرح یک مذهب فقهی و اعتقادی متمایز، به همین نکته هم خوب پرداخته نشده است. یعنی وقتی در اینجا هم میخواهیم از امام صادق علیهالسلام گفتوگوی علمی کنیم، شأن امام را خیلی اندک و کاسته میبینیم و صرفاً حضرت را محدود به روایتگویی میکنیم، به اینکه بخش بزرگی از روایتهای ما در شیعه اثنیعشری به جعفر بن محمد علیهماالسلام میرسد، باز این ندیده انگاشتن رفتارهای ژرف و دقیق فرهنگی امام صادق علیهالسلام است.
* مهمترین خطری که متوجه جامعه شیعه در زمان امام صادق(علیهالسّلام) بود
وقتی از امام صادق علیهالسلام گفتوگو میکنیم، باید ابتدا یک پیشینهای در تاریخ تشیع درنظر بگیریم. بعد از ماجرای قتل خونبار سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا در سال ۶۱ هجری قمری، شیعیان که هنوز هم آن شکلگیری یک مذهب اعتقادی و فقهی منسجم و منضبط را نداریم، باید بگوئیم جریان علوی که میتواند اشتراکهای بسیار گستردهای هم با طبقه عامه مردم داشته باشد و آن چیزی که ما امروز به اهل سنت میشناسیم، اتفاقاً علویها اشتراکات گستردهای دارند. رسته و جریان علوی یک دوره محاق رفتن دارد. یعنی یک ضربه اساسی میخورد، بهخصوص بعد از اینکه دوباره در کوفه مصعب بن زبیر موفق میشود برای بار دوم شیعیان را سرکوب کند، ظرفیتهای شیعیان رو به زوال میرود و آن ظرفیت اولیه جریان علوی، آسیبهای جدی میبیند.
لذا جایگاه سادات بنی حسین آسیب بسیار بسیار جدی میبیند و علی بن حسین علیهماالسلام را میبینیم که با محدودیت صاحبان گفتمان مواجه است. یعنی من خیلی یار و آدم فرهنگی در اطرافم ندارم. آن بسط و گستردگی را ندارم و در خود جریان بنیهاشم، گاهی اوقات مورد طعن و نقد هستم. فعالیتهای فرهنگی و فکری شیعیان آسیب جدی دیده است و اگر بخواهیم به جریانات تاریخی در این وهله ظنین باشیم، یکی از مهلکترین خطراتی که هویت جریان علوی را به مخاطره انداخت و هر لحظه ممکن است آن ضربه نهایی را به جریان علوی بزند، این است که جریان علوی بهواسطه اینکه سرکوب شده و حاکمیت او را مطرود نموده و مجال گفتوگو را از دست داده و بر بالای منبرهای رسمی نقد میشود، ولی فرصت پاسخگویی را ندارد، و هر کسی کمترین انتسابی به جریان علوی داشته باشد، تحت تعقیب، پیگرد، قتل، زندان و حبس قرار میگیرد، نخستین مخاطره این است میرود که در دل جامعه خودش هضم گردد و این یک خطر بسیار بسیار محتمل است. میتواند این جامعه بهسرعت آن نقاط تمایزش با جامعه عمومی اسلامی، مضمحل شود و در دل جامعه بزرگتر خودش هضم گردد و بهمرور زمان کار به جایی برسد که خیلی از احکام شرعیه اینها از دست برود.
احکام شرعیه در این مقام مهم نیست، ما چیز مهمتری داریم و آن هم نقاط ممیزه اعتقادی و فضای گفتمانی است و ممکن است آنها از دست برود و به یک گروهی با تفکرات خاصی تبدیل شوند. کمااینکه این اتفاق در طول تاریخ بسیار افتاده است. میتوانیم از خیلی جریانهای فکری نام ببریم که در وهله نخست تمایزات جدی داشتند، ولی در ادامه مسیر، تمایزاتشان محفوظ نماند.
* امام صادق(علیهالسّلام) به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی اولویت میدادند
روایت شریف مرحوم کلینی در کتاب کافی میتواند بحث ما را از این جهت تکمیل کند. در متمم بحثشان در اصول کافی، کتابالحجه روایت طولانی از ماجرای قیام محمد نفس زکیه و عبدالله محض میآورند و در آنجا یک پرسش شرعی کسی از عبدالله محض پرسید که من شنیدم اجداد شما در مدل وضو گرفتن، با عامه متفاوت بودند و روی کفش مسح نمیکشیدند.
عبدالله در آنجا این فتوا را به استهزاء میگیرد و میگوید ما همانگونه که پیشینیان و اصحاب اصلی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) عمل کردند، عمل میکنیم و نقطه تمایزی در این زمینه نداریم و یک طعنی به سیدالشهداء علیهالسلام وارد میکنند. ما اینجا نمیخواهیم عبدالله بن حسن بن حسن را متهم بنامیم، ولی میتوانیم شاهدمثالی بگیریم بر اینکه بهمرور زمان، حاکمیت میتواند من را از لحاظ اجتماعی به یک سمتی ببرد که در معتقدات، نقطه تمایزم را از دست بدهم. اینجا باید راهبران یک هوشمندی فوقالعادهای داشته باشند که در چینش اولویتها، موضوعات فرهنگی و گفتمانی را به رفتارهای صرف سیاسی و اجتماعی ترجیح دهند.
یکی از نقاط ممیزه امام صادق علیهالسلام با عموم سادات طالبی دیگر از اولاد امیرالمومنین و زهرای مرضیه علیهماالسلام که در اثنای شکلگیری دولت بنیعباس قیام و خروج میکنند، همین است. حضرت صرفاً بهدنبال یک جریان صرف اجتماعی و انقلاب تُند و خشن اجتماعی نیستند، این نیست که من فقط به این بیندیشم که دولت مرکزی را سرنگون بکنند و به هر قیمتی یک دولتی تشکیل بدهند. حضرت در منظومه فکریشان واضح است که به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی تقدم میدهند.
* امام (علیهالسّلام) به دنبال ایجاد جریان اجتماعی بودند
ابتدا دنبال این هستند که یک نرمافزاری داشته باشم که این نرمافزار را در اذهان برخی ثابت نمایم، بعد از اینکه این نرمافزار مشتری پیدا کرد و من را بهعنوان راهبر پذیرفتند، این گفتمان بین ما ایجاد شد، بعد این گفتمان بهمرور زمان غلبه پیدا کند، جریان اجتماعی از قِبَل خودش تولید نماید و این جریان اجتماعی به سمت دستگیری عرصههای سیاسی برود. اشتباهی که میشود برخی سادات بنی الحسن را به آن متهم کرد؛ این است که پیش از اینکه نرمافزار اندیشهای ارائه کنند، به سمت بهدست گرفتن عرصههای سیاستورزی رفتند و شاید اینجا یکی از نقاطی باشد که برای ما فهم شود و واضح گردد که چرا حضرت صادق علیهالسلام با برخی تحرکات سادات علوی در اعوان تشکیل عباسی همراهی و همکاری را لازم را نداشتند و در همان عصر، حضرت به خانهنشینی متهم میگردند.
روایت معروفی از مرحوم شیخ حُرعاملی در اثباةالهدی وجود دارد و البته مشابه این روایت در کتاب شریف کافی هم مرحوم کلینی ذکر میکنند که یکی از بزرگان زیدیه با یکی از شیعیان درحال گفتوگوست و به تمسخر، نام امام صادق علیهالسلام را صدا میزند و میگوید این پیرمرد چه زمانی از دنیا میرود که جریان علوی یک نفسی بکشد. خانهنشینی را کی پایان میدهد. بهخاطر اینکه یک بخشی از جریان سادات علوی در صحنه معارضه قرار دارند و میجنگند و دارند علیه حاکمیت اقدام میکنند، ولی ما امام صادقی را میبینیم که اولویت ذهنیاش متفاوت است. چون ظاهراً آنچه که در ذهن حضرت بود، این است که خطر محتملتری که بیخ گوش جریان شیعی است، صرفاً این نیست که یک دولت بنیعباس متزوری ظهور کرده و دارد از بعضی اجزای جامعه شیعی بهره میبرد. خطر محتملتر این است که اگر من نجُنبم، ممکن است همه نقاط تمایز اعتقادیام از بین برود. یعنی من باید منتظر باشم که در عصر بعدی من بروم به این سمت که دیگر تفاوتی بین من و عموم جامعه نباشد.
* امام صادق (علیهالسّلام) بر حفظ مرزهای فرهنگی اصرار داشتند
این موضوع هیچ تنافی با وحدت ندارد. ما متأسفانه در فهم این مسئله گاهی اوقات یک بحران عمیقی داریم. برخی گمان میکنند منظور از وحدت، این است که ما باید در جامعه عامه هضم شویم. اگر قرار است هضم گردیم که دیگر به آن وحدت نمیگویند. وحدت یعنی من با حفظ تمام نقاط تمایزم، از اصرار بر نقاط تمایز در مرزهای معارضه فرهنگی دست بردارم و سعی کنم بر اشتراکات دست بگذارم. اصلاً همین که میگویم از تمایز دست بردار و بر اشتراک دست بگذار، یعنی تمایز و اشتراکی وجود دارد. اگر قرار باشد من در عامه هضم شوم، دیگر نه تمایزی و نه اشتراکی است، وحدتی وجود ندارد، بلکه یکی شدیم و دور همدیگر زندگی مینمائیم. گام نخست امام صادق علیهالسلام، تولید آن گفتمان است و خیلی مرزبندی شفاف و واضحی دارند.
مرحوم کلینی روایت معروفی در کتاب شریف کافی دارند و در سفر شیخ حُر هم این روایت را نقل میکند. میگوید در سفر حجی، حضرت صادق علیهالسلام در انتهای مسجد بیتوته کرده و نشسته بودند و مشغول عبادت بودند. جناب ابوحنیفه بزرگ عامه در کنار امام صادق علیهالسلام میآید که بنشیند. ابوحنیفهای که اگر در مدینه یا کوفه بود، مورد احترام امام بود، ولی اینکه مکه است و مکه گفتمان مدنی و کوفی ندارد، در مکه حجاج از شرق و غرب عالم آمدند و یک نمایشگاه است. یک چیزی میبینند و تحلیل هم نمیکنند. در اوج ناباوری امام صادق علیهالسلام به ابوحنیفه تَشَر میزند و میگوید کنار من ننشین، تا من و تو را یکی نبینند، تا تصور نشود که گفتمان من و تو یکی است و این یعنی یک مرزبندی. من دارم یک نرم افزاری تولید میکنم، نمیتوانم اینجا از نقاط افتراقمان کوتاه بیایم. من باید بر سر نقاط افتراقمان پافشاری کنم، ابتدا گفتمان را تولید نمایم و ازاینرو میبینید در تداوم هم، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام در جلسه مهدی عباسی، وقتی به تظلمخواهی میرود، بساط تظلمخواهی که مهدی برقرار کرده، حضرت آن چیزی را که بهعنوان تظلم پیش خلیفه عباسی میبرد، ماجرای فدک است و غصب حاکمیت و بازگرداندن چیزی که در سقیفه بنیساعده بهعنوان فدک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها غصب شد و بعد هم اشعار سیاسی دارد که همه مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی امروز جهانی است که تو بر آن خلافت داری و حاکمیت میکنی.
* حرکت امام صادق(علیهالسّلام) به سمت ایجاد تولید گفتمان سیاسی بود
پس ما در گام نخست باید اولویت امام را ببینیم. امام بهشدت به تولید گفتمان و به ایجاد یک نرمافزار فرهنگی معتقدند و بهدنبال تولید این هستند و در کنار این، اُمید دارند که در گام بعدی بتوانند یک جریان اجتماعی را با این گفتمان تولید بکنند و در گام بعدی بتوانند از دل این جریان اجتماعی، یک گفتمان سیاسی تولید نمایند که این گفتمان سیاسی خودش را موظف بداند به اینکه برود عرصه سیاستورزی را بهدست بگیرد. این مسیری است که امام صادق علیهالسلام برای سیاستورزان اگر میخواهند در مسیر حق قدم بردارند، طراحی میکند. اینکه من در گام ابتدایی باید یک نرمافزار فرهنگی مشخص و منسجم داشته باشم.
* انقلاب فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) برای فرار از جهاد نبود، برای جهاد بود
جهادی که امام صادق علیهالسلام به آن مشغول است تبیین نرمافزار علمی فرهنگی است، ایجاد یک نرم افزار و ساختار خاص اعتقادی است، ایجاد یک مذهب متمایز در همه زمینهها و ابعاد با جامعه عامه جهان اسلام است، این بهمراتب و بهشدت از هر شمشیر برداشتنی و از هر علم کردنی، برای بنیعباس خطرناکتر است. چون این ماندگاری و مانایی دارد و جلوی هضم شدن را میگیرد و میتواند در مقابل ایدئولوژی که بنیعباس به زحمت در دوره مهدی و هادی عباسی دست و پا کرده بود برای خودش که بتواند خودش را به مرکز وحی و قداست جهان اسلام نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم متصل نماید، و از آنجا اخذ معنا و قداست کند، میتواند با این درگیر شود، بنابراین اتفاقاً برخلاف تصور عامه، بنیعباس دشمن جدیتر خودشان را، حسین فخ نمیبینند.
وقتی که رأس حسین فخ را برای هادی بردند، هادی، یقین بن موسی را مذمت کرد. گفت این کار را نمیکردی، او را اسیر مینمودی. ولی در ماجرای قتل موسی بن جعفر علیهالسلام، هارون ذرهای هم ملاحظه و ملاطفت به خرج نمیدهد. یعنی معلوم است که دغدغهها و نگرانیها بهمراتب از سادات حسینی که بهظاهر شمشیر بلند نکردهاند، بیشتر است، تا سادات حسنی که شمشیر به دست گرفتند. چون با آن بحران میشود مانند یک صاعقه تعامل کرد و از آن عبور نمود. کمااینکه بعدها میبینیم سادات بنیحسنی که در مغرب الاقصی و در شمال آفریقا دولت تشکیل دادند، مذهب سنی را پذیرفتند. بخشی از زیدیه، بخشی از تفکرات اهل سنت را پذیرفتند. اینها نتوانستند پیشبرد اهداف را داشته باشند. اما جریان اثنیعشری و اسماعیلی که فرع بر امام صادق علیهالسلام خلق شدند، توانستند تا قرنها ماناییشان را محافظت کنند و نگه دارند و بتوانند خودشان را بازآفرینی و بازتولید نمایند.
ازاینرو انقلاب فرهنگی امام صادق علیهالسلام در ذهن ما اولویت دارد، نه برای فرار از جهاد، بلکه برای جهاد و بلکه دولت بنیعباس بهتر و بیشتر و شدیدتر هم با این جنس از جهاد مقابله میکند، چون این جهاد مانایی و ماندگاری بیشتری دارد.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902660